۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

*.**.***

* از همه بچه ها بایت نیامدنش عذرخواهی می کند،دست روی سینه و با نشان دادن همه شان
** تمام شب آب می خوام مامان جیش دارم مامان فقط می خواستم بگم دوست دارم و همه اینها با بلند شدن من و رفتن به اتاق اون و آوردن آب و به دستشویی بردنش همراهه آخرشم می گم چرا نمی خوابیدی: می دانی چرا شب خوابم نبرده برای اینکه شلوارم را برعکس پوشیدم،(صبح که برای پیاده روی با لیلا می رویم دلیلش را می فهمم لیلا از او خواسته تا زودتر بخوابد تا بتوانیم زودتر پیاده روی را شروع کنیم و این استرس افتاده جان بچه که باید بخوابم تا ....)
*** دایی سه شنبه 22/10/88 امتحان داشته می گوید دایی چاقه آمده کورش نیست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر