۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

تولدی در پارک

بچه ها زنگ می زنند که پنجشنبه برویم بیرون برای کورش تولد بگیریم داریوش می خواهد در یک رستوران باشد ولی بچه ها کار خودشان را کرده اند کیک می خریم یک سیب بزرگ که همان اول می خورد به مانتو من و لک برمی دارد مامان و بابا رفته اند نوشهر دایی بابا مرده و خواهرزاده ی علیرضا سلیمانی که تا دلت بخواهد پدرجون از این پسرعموهای بدرد نخور دارد
می رویم پارک کنار شهرصنعتی لیلا غذا آماده کرده میترا هم هست ام البنین فردا می رود ماسوله. کلی کادو برای کورش خریده اند اولین کادو چرخ لیداست که داریوش روبه راهش کرده و بعد طاهره که یک بشکه پیچ و مهره برایش خریده و حالا خاله ها و زن دایی بعد هم لیلا که دودست لباس برایش خریده و علی که پول داده، پدرجون هم همینطور، داریوش هم شام مهمانشان کرده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر