۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

کلامون می ره تو هم

می ره باشگاه ژیمناستیک و از قول مربی که اسمش فرزاده می گه: کلامون می ره تو هم بعدم کلاشو می چسبونه به کلاه باباش که یعنی این جوری می شه!
تابستون فقط می رفت کلاسای فوق برنامه ی مهد کودک بعدازظهرها می رفتیم ژیمناستیک که اوایل خیلی خوشحال بود پارسا دوستش هم بود ولی ورق برگشت از همون روزی که یه حرکتی رو که مربی گفته بود انجام بدید این نتونست و مربی هم دعواش کرد (در حد یه تذکر که حواستو جمع کن) آقا هم بهش برخورد که من دیگه نمی رم همون شد که ورزش بی ورزش هر چی ام که دلیلشو پرسیدیم گفت: بزرگ شم می رم
داریوشم وقتی این وضعیت رو دید گفت: بدن ما برای این ورزشای سبک ساخته نشده؟
عاشق دویدن و دوچرخه سواریه می ریم پارک خانواده و اون سه دور دور پیست دوچرخه سواری می کنه خیلی زیاده و نگرانم که پاهاش خسته نشده باشه ولی واقعن لذت برده
کورش با دوچرخه اش - پارک خانواده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر