۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

جیغ زدن ممنوع بازی با ماشین در شب ممنوع

امروز اولین روز زمستونه و کورش بعد از دو روز مریضی رفته مهد کودک برنامه شب یلدا تو مهد اجرا شده و این که نقش ابر رو تو نمایشی داشته نبوده و ناراحت شده و میگه نقشو دادن یکی دیگه
قرار و مدار زیاد گذاشتیم و کیه که عمل کرده باشه این دفعه از سر و صدا کردن با ماشینای اسباب بازی شروع شده داریوش داره رو یه مطلبی کار می کنه(داستان خیشخانه تاریخ بیهقی) که با ماشین از راه می رسه و چه صدایی داره این ماشین روی سنگا باباشم از اتاق می آد و همون جاست که دعوا شروع می شه تنبیه آخر اینکه برو تو اتاقت اونم می دوه و تمام.
این وسط یه دلخوری مال منه که چرا تو چیزی نمی گی یک ساعتی گذشته که می رم سراغش بابا براش خیلی عزیزه برای همین اصلن نمی خواد اذیتش کرده باشه برای همین خیلی ناراحته کاغذ می آرم و بهش می گم یه علامت مثل ورود ممنوع بکش داخلش هم عکس یه پسرو بکش که داره جیغ می زنه بعد هم یکی دیگه بکش که داره ماشین بازی می کنه کمکش می کنم تا بکشدش قراره بچسبونیمش رو در ورودی و هر موقع شلوغ کرد یه ضربدر کنارش بذاریم و اون ماشین قرمز خوشگلش رو که بابا ازش گرفته تا پنجشنبه بمونه بالای کمد اگه به قولش عمل کرد ماشین مال اونه اگر نه می مونه اون بالا
می بره کاغذ و نشون باباش می ده و می چسبونیمش روی در بعد هم بوس کردن و معذرت خواهی حالا دوروز گذشته که با یه ماشین دیگه می ره رو دور تند بهش نگاه می کنم که ضربدر بزنم بدو می ره تو اتاق که واقعن معذرت می خوام بابا ببخشید که سروصدا کردم (دست به ببخشید بچه خیلی خوبه) معصومیت و حسی که کورش تو این کار، تو این دست از کارا داره به خودم رفته منم به داریوش می گم خجالت کشیدی از اینکه دعواش کردی
تازه این یک دفعه اش بود که معذرت خواهی می کرد روز بعد این ماجرا چون بلده شماره بگیره زنگ می زنه اداره سلام نگفته بابا واقعن معذرت می خوام شب که نمی خواستم سروصدا کنم من که ببخشید کردم حالا تو رو بخشیدم! باشه
و این لحظه چه کیفی می کنم من دوسش دارم باخودم می گم داره سرمون گول می ماله ولی دنیای اون با شیله پیله بیگانه است
حالا کاغذ جیغ زدن ممنوع و ماشین بازی در شب ممنوع روی دره اونم ماشینشو پس گرفته تازه داریوش قول یه ماشین دیگه رو هم بهش داده همون که درش از بالا وا می شه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر