۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

دختر این کاریکاتور است نه واقعیت

امروز 12/4/86 است غروب با یگانه و کیمیا می رویم مرکز خرید مهستان سبد خرید می گیریم و کورش و یگانه سوار می شوند و کیمیا نق که منم می خوام سوارشم خیلی سخت است که در آن فضای کم دوتا سبد با دوتا بچه ناقلا را حرکت دهی بدون اینکه به کسی بخوری خلاصه راضی می شوند که پیاد شوند و کیمیا و کورش را می سپاریم به آقایی که کاریکاتور می کشد اوهم اول کورش را می کشد با چشمهای درشت و آبروهای پر پشت با دستهایی که به فرمان گرفته و کیمیا که آخر هم نفهمیدیم چه شکلی شد نشانمان نداد و فکر می کنم خودش هم خوشش نیامد من و داریوش هم کلی در مورد کاریکاتور و نحوه نگاه نقاش به سوژه و اینچیز ها برای در و دیوار گفتیم بعد هم که آمدیم فقط نقاشی را نشان لیلا داد و بس...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر