۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

حقیقت؟؟؟؟

یک حقیقت این وسط هست که درون کاسه ایی چینی جایش داده اند. نقش های دلفریبی هم دارد که وسوسه آدم را برمی انگیزد یک طرف خواهر است که سروته حرفهایش می رسد به محمد که دوستش داشته و یک طرف یک پسرخاله که اگر دستم بهش می رسید و آن طرف آرزو نبود کلی دعوا و مرافعه باهاش می کردم می رود آزمایش ژنتیک و از آن طرف می گوید یک حس دیگری نسبت به مهدی دارم برادری، همکاری، ولی حس مشترک برای زندگی نیست!
باید گوش کدام یک را کشید پسر تو که این همه دردسر نکشیدی این همه سعی نکردی بهتر از بقیه بشوی و زمان که گذشت یک مادری پیدا شود برایت تعیین تکلیف کند چرا حرفهای داریوش را جدی نگرفتی مگر نگفت که این هویت اجتماعی(خانوادگی) با تو خواهد بود و برای رهایی از آن باید بگریزی. یک جای دور، آنجا که رسیدی دل ببند و عاشق شو زندگی بساز برای مهدی جدیدی! نه اینکه بنشینی و مامانت دختر خواهرش را در نظر بگیرد که حتا زحمت نمی کشد با تو مهربانی کند.
تو حق داری پیشرفت کنی زمانی می توانی پیشرفتی را که می خواهی بدست بیاوری که خودت به دنبالش رفته باشی همیشه محیط مناسب آرزوی ما بوده و ما برای این محیط رسیدن به آن چه کار کرده ایم چرا خودت را گول می زنی این دختر خال سابقه ی زندگی تو را ذره ذره دردآورتر به خوردت خواهد داد. نه به صرف خبرداشتن از گذشته ات آینده را خواهد ساخت بلکه تحقیرت خواهد کرد.آنوقت خدا نکند یک لحظه در زندگی مشترک فکر کنی که اشتباه کرده ایی. زندگی همان دم هلاک می شود.
و مهمتر اینکه آرزو چرا چرا چرا؟؟؟
این سوال را ازت می پرسم بارها هم پرسیده ام ولی جوابی برایش نداری. از آن طرف سراغ سعید را از من میگیری، حسین را به گوشه ی چشم می پایی برای محمد افسوس می خوری، زخم زبانهایت نصیب مهدی بیچاره می شود. هرچه کنی به خود کنی گرچه که نیک و بد کنی! منتظری معجزه شود و دکتر بگوید جواب مثبت است و تو بگویی دیدی ارثی است و یک لحظه فکر نمی کنی این حق را نداری تا احساسات دیگران را به بازی بگیری. اگر جواب منفی بود می خواهی چکار کنی زنش می شوی و تمام عمر افسوس می خوری که چرا جور دیگری نشد حالا یک روز برای خودت پرونده ایی درست کن برای همین چند سال و ببین چقدر بزرگ شده ایی و چقدر بچه گی کرده ایی. سودها و زیان هایت را بچین و حقیقت را از خودت پنهان نکن برای خواسته ات بجنگ تسلیم نشو تا امان بگیری که در این زمان است که می توانی زندگی آینده را بسازی 1/5/86- 30/13

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر