۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

روانشناس گفت دوست پیدا کنید کو دوست؟

هفته پیش رفتیم پیش روانشناس. هیچی نیست. لکنت خوب شده و حالا گیر مختصری مانده امروز بیستم ماه است. صبح رفتیم باشگاه ژیمناستیک، رفتیم ببینیم چه خبر است و بپرسیم در مورد کلاس برای ورزش خودم. حالا که سر کار نمی روم بهتر است یک فکری برای این بدن بکنم. خانم دکتر کاردان را دیدم و به زور و بهانه دوست یافتن برای کورش قرار شد برویم خانه شان. یک زنگ هم باید به مهری بزنم. مهری را در پارک دیدم بچه اش از کورش کوچکتر است هنوز با بردیا به جایی نرسیدیم بچه ا امتحان دارند من هم تنهایی از پسش بر نمی آیم شاید بردیا بی قراری کرد باید خاله هایش باشند. خلاصه بچه داری و بچه یابی ! معلوم نیست چکاره ایم
خاله دوشو( این اسم را کورش برایش گذاشته) می رود کلاس دیوان. (پنجشنبه ایی که آنجا بودیم بساط آب بازی به راه بود خاله تو را حسابی خیس کرد بابا هم تلافی خیس شدن تو خاله را با آب تشت سورپریز کرد)
داستان هلیا هم نصفه کاره مانده. از زهرا و رقیه خبری نیست. مامان زهرا رفته سوریه. مادربزرگم حالش خوب نیست و «عالم» زن پس عموی بابا هم مرده. رفته بودیم دنبال اجاره باجه های توی پارک گفتند امکانش نیست. داریوش نگران است جالبتر اینکه نگرانیش دامن مرا هم گرفته در این مورد شوخی می کنم و او حسابی دلخور می شود بچه ی معصوم بدجوری نازنازی تشریف دارد. کورش خیلی بیشتر شیطنت می کند جنب و جوشش زیاد شده به همان نسبت من احساس ضعف دارم خوابم می گیرد نمی دانم چرا؟
«یادنامه بهار» را می خوانم «مجمع الجزایر گولاک »را می گذارم برای بعد... از کیا شنیده ام که حیدری کارش را رها کرده و چسبیده به کار تبلیغات گفت خوب درآمدی دارد خدا کند. صدالبته که حسودیم شده ولی خیلی بدبختی کشیده تا با اینجا رسیده وقتی درس درست و حسابی نخواندی. وقتی پدر و مادر مایه دار نداشتی. پدرت درمی آید تا به اینجا برسی خدا را شکر.

رفته بودم کانون شهید فهمیده برای داستان نویسی به نظر خانمی که آنجا رئیس بود فکر کرد دشمنی برای خراب کردن ذهن بچه ها آمده هیچ جذبه ایی نداشت. خدممتگزار که باشی تقصیر تو نیست اینجوری بارت آورده اند. شهناز زنگ زده برای خانه یا زمین . یداله خیلی وقت است که تبریز کا می کند کمتر همدیگر را می بینیم. نوشتم امیرعلی دنیا آمده ولی ننوشتم شبیه کیست؟ شبیه زهرا یا ذوالفقار، امروز شنیدم پدرها افسردگی پس از زایمان می گیرند پس دایی هم دردش همین است . باید بهتر و بیشتر بنویسم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر