کلی دربه دری خاله طاهره اومده پیششون روز 30 بهمن بعد هم زردی گرفته و وقتی ما دیدیمش چشاش بسته بود خاله کلی باهاش حرف زد تا ما بتونیم یه عکس با چشم باز ازش بگیریم اون پسر خوشبختیه چون مادر و پدر مهربونی مثل عموعلی و خاله طاهره داره و کی بشه تا دوست خوبی بشه برای کورش)ولی خونه نیستن!بابا می ره سر کار و تا شب نرسیده می آد خونه منم سی دی که خانم متقی برام فرستاده می بینم مزرعه حیوانات 3 یکی دیگه هم هست جی فورس که هنوز ندیدمش

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر