۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

مامان توضیح بده

هنوز از پله ها بالا نیامده که می گوید: لیلا ما برگشتیم دلت برام تنگ نشده بود
چرا داداش دلم برات تنگ شده بود
منم خیلی دلم برات تنگ شده
چون دلت تنگ شده بود برات خوراکی خریدم
من هم برای مادرجون ماجرای سفارش بابا را تعریف می کنم:
بچه ها از این سیبا بذارید کنار ببریم برای پدرجون، فردا می خواد بره سرکارو این اولین روز سفره و تا سه روز کدوم سیب رو نگهداریم برای دل بچه
دوربین را وصل کرده ایم به تلویزیون و داریم عکسها را می بینیم که می گوید مامان بگو این یعنی توضیح بده آخر هر عکس کلی توضیحات دارد کورش اینجا حال و حوصله نداشت و نمی خواست با ما بیاد بریم بنای خورهه را ببینیم
کورش اینجا داره دنبال گنج می گرده البته اگه گنجی مونده باشه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر