۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

کورش و سفر

* سفر یعنی رفتن به هتل و رستوران و خلاصه یه چیز متفاوت با این خبری که روبرو هست این نظر کورشه
**شب اول سفره و می خواهیم استراحت کنیم در اومده که مامان اگه برگردیم من دلم برای سفر تنگ می شه اگر اینجوری بشه عکسارو نگاه می کنم
***بابا مسیر چیه؟اول الشتر بعد خرم آباد بعد بروجرد
نه بابایی! اول بروجرد، بعد خرم آباد، بعد الشتر
چی تو گفتی! اول الشتر، بعد خرم آباد، بعد بروجرد، تو دروغ گفتی
حالا بیا راضی اش کن که چی به چیه!
****بابا تو اشتباه کردی چادر و الکی آوردی پس چرا بازش نمی کنی توش ناهار بخوریم و بعدم بخوابیم
*****همین طور که داره از کوه زیارتگاه هفت دلاوران بالا می ره جای خاله شو خالی می کنه که من پسر قهرمانم فقط که ام البنین نمی ره کوه منم تا اون بالا می خوام برم
******مامان دلت بسوزه ما می خوام بریم رستوران و این عشق به رستوران کار باباشه بعد می ره سالن غذاخوری مهمانپذیر برای خوردن صدالبته که کباب
******* قبل از تپه ی نوشیجان زنگ زده به خاله آرزو
خاله بعدن باهات حرف می زنم ببخشید الان روی تپه ام، همچین که رسیده پایین مامان گوشی تو بده می خوام با خاله حرف بزنم
خاله سلام ببخشید که مجبور شدم قطع کنم حالا از تپه اومدیم پایین تو خوبی
********زنگ بزن به خاله خندان بهش بگو ما کجاییم نگران می شه خب

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر