۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

سفرنوروزی4

روز شده و سرما کاملن محسوس است کورش اصلن نگذاشته من و داریوش بخوابیم یا حرف زده توی خواب یا پتو را کنار زده یا غرغر کرده
مامان می دونی چرا من شب نمی خوابیدم چون توی ماشین هم صب و هم بعدازظهر خوابیده بودم این را می گوید و با خودش قرار می گذارد که نخوابد توی صندلی عقب مچاله شده و رویش را با کاپشن بابا پوشانده «من سردمه»
مسیر بعدی شول آباد -کجاست این شول آباد؟ پایین الیگودرز راه را تا نصفه می رویم ولی چون تابلوش را برای بار اول نمی بینیم و آدرس را که می پرسیم درست جواب نمی دهند بعد هم روی نقشه ناگهان خطوط قرمز رنگ که مثلن باید آسفالته باشند تبدیل به خطوط زرد رنگ می شود از خیرش می گذریم در راه طبق نقشه گورستانهای ارامنه هست که صبح به این زودی از ده بیرونمان می کنند اگر سراغ قبرستان ارامنه را بگیریم و یا فکر می کنند دنبال گنج می گردیم راه را برمی گردیم و مسیرمان را کج می کنیم به طرف تعمیرگاه چراغ اشکال ماشین روشن شده و به قول داریوش یه 30 تومانی گیر کرده توی گلویش چه محبتی می کند صاحب تعمیرگاه باران نم نم شده که راه می افتیم
باران شدید و شدیدتر می شود راهمان به سمت بروجرد«پاریس ایران» ادامه می دهیم اول درود و بعد هم بروجرد هوا بارانی جای خود را به یک هوای ابری سرد ولی روشن می دهد کوهها برف دارند و آسمان آبی تر از همیشه است دوراهی خرم آباد و بروجرد صبحانه را داخل ماشین می خوریم لذتی وصف نشدنی وجودمان را گرفته از طبیعتی به این زیبایی کوههایی با این عظمت و دشتهایی که انگار نقاشی از قصد خواسته تا سایه و روشن به نظر برسند با این پررنگ و کمرنگ کردنشان
روی نقشه پل قدیمی به نام چالانچولان هست ولی از همان خبط های همیشگی است که تابلواش را بعد از پل زده اند کلی که می گردیم راه را بر می گردیم تا پیدایش می کنیم در راه برگشت هم پل دیگری درست کنارش درست کرده اند که پل اصلی املن یک نمایش با آن پل بسته شده خلاصه که هوای بهاری یعنی همین هوایی که کنار این پل است کمی سرد ولی منظره کارپستالی برای جهانی شدن عکس این پدر و پسر هم در حال سنگ انداختن در رودخانه ی زیبای زیر پل

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر