۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

سفر نوروزی7

تا اینجای سفر خیلی خوب بود تا اینکه آقای کورش خان هوس افتادن در جدول کنار خیابان کرد و بساط همه را به هم ریخت
در این مواقع همه چیز تقصیر ربابه است مگر خلافش ثابت شود واز همه بدتر این حس ترس است که می ماند در وجور بچه نه از اتفاقی که برایش افتاده بلکه از غرغر داریوش که چرا این اتفاق افتاده اصولن من و بچه همیشه نگران عکسالعمل داریوشیم تا خود حادثه
لباسها عوض شده و نقطه بعدی غارکلماکره است در جنوب کوهدشت می رسیم به بریدگی که راه روستای رومشگان است ولی عجیب این است که برای رسیدن به غار باید از پلدختر می رفتیم از این طرف هیچ راهی برای رسیدن به غار وجود ندارد
رومشگان را با دلخوری ترک می کنیم
من می خواستم برم کوهدشت نه اینجا و این یعنی تمام
کوهدشت شهر کوچکی است خیال استاد رحمانپورعزیزبا این اسم جان می گیرد ولی بی هیچ توقفی در پی همان نقشه و نقشه بازی و خواستن و نخواستن از نگاره های صخره ایی هومیان و میرملاس می گذریم و راه برگشت را در پیش می گیریم خرم آباد هم می مانند پشت سر و حالا الشتر کورش خیلی خوابیده شاید چند ساعت پل کشکان رود از دور در مسیر بود و همین طور پل کاکارضا
ماجرا برگشتن به کرج است در اولین فرصت و فکر یک اشتباه یعنی سفر کردن خلاصه که با رنجش و بخشش و درخواست ختم به خیر می شود حس بدش می ماند برای من هیچی بدتر از این نیست شب در الشتر و فردا رو به نهاوند
نهاوند در استان همدان است پس در راه در فاصله چند کیلومتر از سه تا استان رد می شویم لرستان، همدان و اراک اول نهاوند و بعد ملایر، نمی رویم تویسرکان همه جا ننه می آید جلوی چشم آدم انگار همه ی زنها ننه اند ننه ایران داریوش

تازه وارد ملایر شده ایم که آدرس یخچالی را روی نقشه پیدا می کنیم
یخچال نه یخدان میرفتاح اواخر قاجار اطرافش را مزارع شخصی گرفته و درش هم بسته است
در ملایر بازار نیمه تعطیل است الان سیزده بدر شده و همه در حال رفتن به سراب ها و گردش در طبیعت زیبا، ما هم داریم سوغاتی می خریم شیره و نان محلی و نبات و ترخینه بعد هم می رویم موزه ملایر (خانه ی مرتضی لطفعلیان) است که 9 سال پیش ثبت ملی شده و صاحب اولیه آن مصدق الممالک یکی از خویشاوندان فتعلی شاه قاجار بوده دو بخش از سه بخش بنای اصلی از بین رفته که حسینیه و اصطبل بوده و فقط اندرونی که توسط لطفعلیان بازسازی شده قابل استفاده است که همان موزه است با کلی وسایل زندگی از بشقاب و فر نفتی و روزبین و کتاب تا وسایل ختنه و کیسه ی حنا و صندوق گرفته تا تابوت و خیش و لاک پشت
از همه جالبتر صندوق چوبی است که روی ورق رویی عکس دو دختر دیده می شود و داخلش روزنامه هایی قدیمی که به نظر روسی باشند و ماکتهای قسمت مردم شناسی که حالا همگی روسری به سر هستند برخلاف موزه فلک الافلاک
و لاک پشت که کورش پیدایش می کند دور حوض وسط اندرونی ترس دارد ولی آخرش توانسته در یک عکس لاک پشت را به دستش بگیرد
در مسیر بازگشت تپه ی نوشیجان قرار دارد یک دژ و معبدی باستانی بر روی آن راهنمای موزه می گوید کلی آثار باستانی از آن به سرقت رفته و برای همین سرباز گذاشته اند برای مراقبت و همین طور سوله ایی برای تخریب بیشتر
زمان دژ از ماد و هخامنشیان و پارت هاست در چهره کورش هم می توان هیجان زدگی را دید از دالانها می گذرد سرش را در هر سوراخ سنبه ایی می کند و بالا رفتن از دیوارهای کاهگلی را دوست دارد داخل بنا نیایشگاه و تالارستون دار و اتاق و تونل و حصار دارد تالار ستوندار خیلی قابل تشخیص نیست ولی نیایشگاه سالمتر مانده و همین طور اتاقها که مرمت شده دیوار های اولیه هنوز در قسمتهایی قابل مشاهده است منظره دشت در چهار طرف دژ هم باید به دیدنی های آن اضافه شود یک گستردگی بی همتا
وقتی از تپه ی 37 متری پایین می آییم به طور قطع کشف و شهور مسافرت تمام می شود و دیگر فقط باید رفت زودتر و زورتر مسیر رزن واوج و آبگرم و بویین زهرا و اشتهارد و صفادشت و خانه است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر