۱۳۸۹ فروردین ۱۷, سه‌شنبه

دوچرخه سواری

با اصرار کورش می ریم پارک همیشه یکی پیدا می شه که شور و حرارتو بده به کورش پسری که با سرعت از سرسره پایین می آد یا سریع از میله ها می کشه بالا یا یه حرف که گفته نمی شه ولی از تو چشماشون می تونی بخونی که بیا دنبالم اگه راستشو می گی چندتایی عکس ازش می گیرم و دیگه از سرما نمی شه موند بیرون عمورضا یه ساعت براش کادو داده که تا می رسیم می چسبون به اتاقش ساعتش شبیه یه ساعت بند داره مچیه منتها از چوب
دوچرخه سواری یکی از اون بازی هاست که من ترجیحش می دم تا اون وسیله ها که مثلن بشینی و ترن تو رو ببره یا چرخ و فلک که برقی بچرخونتش
یادمون نبوده دوچرخشو بیاریم می رن و بعد از مدتی با یه دوچرخه کرایه ایی پیداشون می شه اون قراره دور پیست بره و ما هم دنبالش ولی سرعت که بالا باشه و وسیله ی نقلیه ای به اسم دوچرخه باشه و پسری به اسم کورش این می شه که می دویم دنبالش و میون بر می زنیم و گمش می کنیم و پیداش می کنیم من و بابا فقط تقلب نکردیم یه میون بری هم کورش کشف کرده دوچرخه رو با خودش رو راه خاکی می کشه و بعد باز می رسه به پیست و این 100 متر جایزه اش حساب می شه تازه دوچرخه هم صندلی اش خرابه و همش باید بالا بیاریش اینم عکس دوچرخه ی کرایه ایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر