۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

سفرنوروزی6

به خرم آباد می رسیم و از این همه سبزی و خرمی در شگفتیم پارک کیو را همان ابتدا پیدا می کنیم خیلی شلوغ است مسیرها در شب قابل شناسایی نیستند در روز که نمی توانی جایی را که می خواهی پیدا کنی چه برسد به شب می رویم تا استراحت کنیم تا فردا ببینیم این فلک افلاک کجاست؟
یادمان هست که می خواهیم نوار و cd بخریم با این حال صبح زود می رویم قلعه بدجوری حال و هوای داستان معصومه اثر مهیار رشیدیان را دارد با موزه بسیار بزرگ و زیبا ومردم شناسی اش عالی تر پر از ماکتهای مختلف برای آیین های این سرزمین از عزا و عروسی تا شکار و نان پختن و آن ماشته بافی که خیلی به دردنخورش را هم کنار موزه می فروختند که زدگی داشت و پسر فروشنده می خواست این زدگی را خیلی عادی نشان دهد و خلاصه که به درد کار من هم نمی خورد و یا دیه جومه که وسیله ایی برای شکار بود یک پارچه ی تکه دوزی شده تا با آن خود را استتار کنند و به شکار نزدیک شوند و از همه زیباتر عکسهایی بود از نمی دانم چه کسانی (چرا اسم عکاسها روی اثرشان نبود؟) که همه جای موزه بودند
فلک الافلاک را با اقتدارش می گذاریم و دنبال آدرس کتابفروشی می رویم بیرون به جای کتاب چند تایی CD و نوار خریده ایم
می رویم گرداب سنگی را پیدا کنیم یک حوضچه بزرگ برای تامین آب بخشهای مختلف شهر بوده در قدیم حالا فقط برای بازدید کنندگان جذابیت دارد از این محل آب بسیاری از مکانها از جمله حمام حسن خانی تامین می شده ولی ما حمام را پیدا نمی کنیم و می رویم بهار ماگله یک بازار نوروزی برای مسافران سیب زمینی برای کورش و کتاب ایرج رحمانپور برای داریوش و باقالای گرم، نان گردویی گرم برای هرسه و اسب سواری برای کورش
از میل هایی که پیرزنی گوشه ی بازار می فروشد دوتا را گرفته دستش که بابا اینارو بخر و داریوش که می دونی اینا به چه دردی می خورن باید صبا باهاش ورزش کنی چه جوری ؟
می رویم سنگ نبشته را ببینیم همین نزدیکی هاست فرمان بخشش مالیات
گوشه ایی از یک خیابان بزرگ دور یک محوطه سنگ شده قرار دارد دو برابر قد داریوش با نوشته هایی که معلوم نیست ولی ترجمه ی خط کوفی را که سنگ نبشته به این خط است گوشه ایی روی تابلو گذاشته اند با این فرمان مردم از پرداخت مالیات چراگاهها معاف شده اند همین طور مردان حق پوشیدن لباس ابریشمی را ندارند
این سنگ نبشته قرن ششم را می گذاریم برای خرم آبادی ها و به طرف پل دختر حرکت می کنیم ولی چند 100متری جلوتر مناره آجری (میل راهنما) قدبرافراشته همیشه دوست داشتم یک فانوس دریایی ببینم و این همان فانوس است در خشکی برای مسافران در راه مانده عجیب پله های آن است که 99 عدد است و چرا99؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر