۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

قفل شکم مامان

امروز 26/12/86 است تاریخ روی شیر 1/1/87 است عید رسیده داریوش حساب و کتاب می کند هنوز هیچ خریدی نکرده ایم. یک روسری برای خودم خریده ام و یک تی شرت برای داریوش که اندازه اش نیست.
امروز یکشنبه است دختر ها عیدی آورده اند ولی و داریوش و کورش را می گذاریم خانه و با دخترها همراه لیلا می زنیم بازار برای خریدن عیدی برای خندان! خندان نیست و جایش را لیلا گرفته مامان 50 تومان داده و دختر ها کتری و قوری خوشگل خریده اند لیلا هم یک دست پارچ و لیوان خوشگل دخترها کفش و لباس می خرند و برای خندان جاروبرقی، لیلا برای ابوالفضل کفش می خرد. چقدر عید خوب است تو عیدی می گیری دوهزار تومانی مهدی که داد برای عید 86 بین پولها خرج شد 45 تومانی می شد و چه خوب که آرزو دارد برای مصطفایی کادو می خرد روز والینتاین انگار این پسر که از همکارهایشان در دفتر مجله خورد و خوراک است برایش کادو خوب خریده بود و حالا آرزو می خواست خوبتر باشد بلوز بنفش با کراوات و ادکلن و چقدر کورش اذیت می کند این خاله را خاله دستشو بگیر نه خاله بغلم کن. تی شرت 26 هزار تومان و چرا دلت می گوید بخر و حساب و کتاب لعنتی نمی گذارد.
برای همه کادو می خریم ولی کوچک مختصر کم هزینه چند روز پیش چهارشنبه هفته پیش با کورش می رویم خانه یگانه تا کادوهای عیدشان را بدهیم و کادوی تولد نیما را ولی نیستند می روم باشگاه فردا روز آخر است در فکر گل پامچال و کتاب برای مهسا هستم این آرزو هم علاقه ایی ندارد به زور مطالب خواهرش را به خورد تحریریه بدهد و راستش که گنگ است برای عامه ایی که مجله می خوانند و هیچ با مریم حرف می زنم بچه دارد پسر و اردیبهشتی و این شمالی های بی غل و غش کنار دیوارخانه تکیه داده و می خوانند و از پسرشان می خواهند که بنشیند و با عروس عکس بیندازد خدایا به سلامت دارشان حالا که ذوالفقار پولش را خواسته منهم باید با مامان صحبتی بکنم باز هم پول است دیگر کورش شیطان تر شده شیطونک که بد نیست مامان
ای شیطونک مامان
می خندم و به کلید قفل شده شکمم فکر می کنم که می خواهد بازش کند یا حتا احوالپرسی از حال زن دایی نینا که الکی گفته تا گولش زده باشد ولی نه این موجود دوست داشتنی بی غل و غش خیلی عزیز است
ای پاک همچو برف در اوج بارش دوستت می دارم
آن چنان که بودن را
آنچنان که خود را
آن چنان که زندگی را
و آن چنان که تو را 15 بامداد 27/12/86
با امیر صحبت کردیم همینطور سرگل و سوبیرا و حسین و این دختر که فارسی نمی داند؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر