۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

کوچه عمه

24/10/86امروز هم داریوش پیش ماست اصلن حال هیچ کاری را ندارد مجبور می شود برود دکتر سرم وصل می کنند بی حس و حال است آرزو خوب شده ولی بابا نه خدا به داد جماعت برسد لیلا می گوید چیزی نمی خورد زهرا زنگ زده ولی وروجکها نمی گذارند حرف بزند می گویم بعدن زنگ می زنم کورش باز هم چیزی نمی خورد باز هم ماشین خراب است داریوش می بردش تعمیرگاه کورش خوابیده حالت تهوعش بهتر شده ولی غذا نه
لیدا چه لباس بچه گانه زیبایی دوخته صورتی با سرآستین و جیب و یقه سفید با خالهای سبز برای کوچه ی عمه (این یک اصطلاح است برای یگانه) بعد می گوید: نمی دم بهش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر