۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

تولد مولانا و انجمن اداره

امروز مصادف با تولد مولانا اولین جلسه داریوش با همکارانش در اداره برگزار شده. تمام شب مطالبی را که می خواست بخواند جمع و جور کرد. شعر ه.ا. سایه فریدون مشیری، شعری از شاملو، می رویم قدم بزنیم باران می آید و چتر لیلا را هم خراب می کنیم جلسه خوب بوده می روم باشگاه جلسه سوم است شب خندان زنگ زده برای شام در خانه شان داریوش هنوز با این مسئله کنار نیامده می گوید نه بابا کجا...!
داریوش کتاب خط سوم را داده آرزو دیروز زنگ زد و کلی تعریف کرد امید به یک جور تغییر، باز شدن پنجره، تغییر در نگرش حداقل چیزی است که می توان امیدوار بود در بچه ها بوجود آید کتاب 43 داستان عاشقانه چنگی به دل نزد می روم سراغ عباس معروفی عزیز دریاروندگان جزیره آبی تر و حالی می کنم با داستانهای کوتاه این کتاب خندان گفته کتاب برایش ببرم از ندا و مهدی خبری نیست همین طور کیا که رفت تا موقعی که لازمت داشته باشد.
نوار کابوکی، شهرام ناظری پخش می شود و کورش خوابیده داریوش هم همینطور سری به شیرین ننه نزدم خیلی وقت است که ندیدمش و از همه مهمتر آنجلیناجولی افتاده به جونم باید یک کاری بکنم 30/11 است لیلا مشغوله باید 26 دی دفاع کند داود رفته برای مجوز باشگاه اگر قسمت خانمها راه بیفته می رم اونجا...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر