۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

شعر و آواز

تعداد شعرهایی که می خونی زیاد شده بالای 40 تا شعر که بیشتر اونا ترانه و تصنیف هایی هستن که تو ماشین گوش می دی اولشم از یکی از کارهای داود آزاد شروع شد داشتیم از هشتگرد می اومدیم و ترانه ی «سلسله زلف» داشت پخش می شد
تو شروع کردی به خوندن:
آزاد شد از عالم .....

بابا خیلی خوشحال شد و از اون به بعد خیلی از نوارها رو از قصد می گذاشت تو ماشین باشه تا تو بشنوی
از اون به بعد هر وقت چیزی خوندی آخرشم گفتی دست بزن براش و ما دست زدیم برای پسری که عالی می خوند از همه می خوند و همه رو به وجد می آورد
اینم یه ویدئو که تو داری شعر می خونی و در حین گفتن عبارت گوش بده عربده را، انگشتت را در گوش داریوش فرو می کنی

در اینجا حدود بیست ماهگی را داریو ابتدا قطعه ا ی از آواز " هر هر دمی چون نی/ ازدل نالان/ شكوه ها دارم/ روی دل هر شب/ تا سحرگاهان/ با خدا دارم /هر نفس آهي است/ از دل خونين/ لحظه های عمر بی سامان/ ميرود سنگين/ اشك خون آلوده ام دامان/ می كند رنگين / به سکوت سرد زمان/ به خزان زرد زمان / نه زمان را درد کسي / نه کسي را درد زمان / بهار مردمي ها دي شد / زمان مهرباني طي شد / آه از اين دم سرديها/ خدايا / آه از اين دم سرديها/ خدايا / نه اميدي در دل من / که گشايد مشکل من / نه فروغ روي مه ي / که فروزد محفل من / نه همزبان دردآگاهي / که ناله اي خرد با آهي / داد از اين بي درديها/ خدايا / داد از اين بي درديها/ خدايا/ نه صفايي ز دمسازي به جام مي / که گرد غم ز دل شويد/ ----- که بگويم راز پنهان / که چه دردي دارم بر جان / واي از اين بي همرازي خدايا / واي از اين بي همرازي / خدايا / وه که به حسرت عمر گرامي سر شد / همچو شراره از دل آذر / بر شد و خاکستر شد/ يک نفس زد و هدر شد / يک نفس زد و هدر شد / روزگار من به سر شد / چنگي عشقم راه جنون زد/ مردم چشمم جامه به خون زد/ ---- یارا دل نهم ز بی شکيبي / با فسون خود فريبي / چه فسون نافرجامي / به اميد بي انجامي/ واي از اين افسون سازي/ خدايا / واي از اين افسون سازي/ خدايا/ "
که توسط استاد جریان اجرا شده و سپس خوانده قطعه ی
" زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم / گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم / چونک من از دست شدم در ره من شیشه منه / ور بنهی پا بنهم هر چه بیابم شکنم / زانک دلم هر نفسی دنگ خیال تو بود / گر طربی در طربم گر حزنی در حزنم / تلخ کنی تلخ شوم لطف کنی لطف شوم / با تو خوش است ای صنم لب شکر خوش ذقنم / اصل تویی من چه کسم آینه‌ای در کف تو / هر چه نمایی بشوم آینه ممتحنم / تو به صفت سرو چمن من به صفت سایه تو / چونک شدم سایه گل پهلوی گل خیمه زنم / بی‌تو اگر گل شکنم خار شود در کف من / ور همه خارم ز تو من جمله گل و یاسمنم / دم به دم از خون جگر ساغر خونابه کشم / هر نفسی کوزه خود بر در ساقی شکنم / دست برم هر نفسی سوی گریبان بتی / تا بخراشد رخ من تا بدرد پیرهنم / لطف صلاح دل و دین تافت میان دل من / شمع دل است او به جهان من کیم او را لگنم / " که توسط استاد ناظری خوانده شده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر