۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

با تو هستم من هزار و سيصد و هشتاد و چهاري

اینا شعر ای باباست برای من نه تو ولی شعر تو رو خیلی وقت پیش نوشته اون موقع نبودی اینم مال تو
***

يك و دو ، سه ، چهار ، تق تق تتق تق *
صداي ضربه‌هامو از پس ديوار داري ؟ *
من هستم ! *
يك هزار و سيصد و پنجاه شمارَم *
يك و دو ، سه ، چهار ، تق تق تتق تق *
منم من ! *
يك هزار و سيصد و پنجاه شمارَم *
تو اون سلول تنگ و تار نمناك ، نشوني از خودم ، باهات دارم *
منم اون تو كشيدم انفرادي *
منم اون تو بودم وقت زيادي *
با تو هستم من هزار و سيصد و هشتاد و چهاري *
كه بايد هم
تو
يك روز
تاتي تاتي
به اين سلول اين ور پا بذاري *
مقصر بوده‌ام حرفي درش نيست *
تو رو هم
اينجا ،
كشيدم ،
مقصر بوده‌ام ، حرفي درش نيست *
ولي اما تو اينجا بودن من هم ،
به پرس كه *
هزار و سيصد و چندتاي قبلي به نحوي مرتكب آيا نبودن ؟ *
بگم اما كه جرم من دوچندتاست *
چرا كه من تو رو ،
نه از غريزه ،
كه از روي تعمد سخت مي خوام *
هزار و سيصد و هشتاد و چهاري * هزار و سيصد و چند تاي قبلي *
بدون اغلب به فكر من نبودن *
تو اون ساعت كه مست و شاد و كيفور *
تو جاي مادرامون مي خزيدن *
به حكم طبع و قانون طبيعت *
به مثل كشت و كاري چون زراعت *
زمين ديم و كلي تخم ارزون *
همين جور فله و ديمي و كشكي *
يه نسلي مثل من بي هيچ فكري *
شديم محصول تاپ سوگلي شون*
هزار و سيصد و هشتاد و چهاري *كه يك روزي به اينجا پا مي ذاري *
دلم مي‌خواد برات يك‌جوري باشم *
دلم مي‌خواد كه اين‌جوريش نباشم *
دلم مي‌خواد براي يك هزار و چند بعدي *
چنين شعري اگر يك روزگاري * توهم شاعر شدي * تو كار نياري *
هزار و سيصد و هشتاد و چهاري * اگر يك روز به اين سلول اين ور پابذاري *
دلم مي‌خواد كه تا آگاه از اين بند * به قول مولوي با هم بخونيم *
« زين دو هزاران من و ما ، اي عجبا من چه منم »
« گوش بده عربده را دست منه بر دهنم »
30/10/83
خاله ها می آن خونه تکونی و بهونه است که پیش تو باشن طی این مدت حسابی خود شیرینی رو یاد گرفتی و اونا عاشقت شدن

یه دختر دیگه هم اومده اسمش یگانه است دختر خاله رقیه18/9/84 یه دختر دوستداشتنی با چمشهای ریز ولی گرد که همش می چرخه نمی دونم بزرگ که بشید بازم همدیگرو می بینید یا نه؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر