۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

خطابه آسان در امید

روز هفتاد و پنجم از تولد کورش بزرگ 19/4/84
ماجرای اسمت جالبه اونو لیلا انتخاب کرد من و بابا تازه بودن تو رو به هشتگردی ها لو داده بودیم و داریوش خواست که این طرفم بدونن بهشون گفت یه چند وقت دیگه روی آرامش از شما صلب می شه و اینجا شلوغ می شه ماهم دیگه تنها نیستیم ربابه بچه داره وای که دخترا چقدر خوشحال شدن و رفتن که به مادرجون لره خبر بدن مادر جون اومد و گفت سید افغانیه و ماجرای خوابی رو که دیده بود تعریف کرد تو تو خواب مادرجون یه بچه لاغر و شبیه سید افغانی بودی
لیلا گفت نه دختره الان می رم و از تو کتاب گل و میوه یه اسم قشنگ براش پیدا می کنم رفت و وقتی برگشت گفت:پسره تعریف کرد که خواسته کتابو باز کنه و هر اسمی که اومد اون بشه اسم تو این متن آومده بود ( اولین باغها متعلق به کورش بوده )
دیروز شاید بیشتر از 4 بار این شعر از شاملو رو باهم گوش دادیم نوار (در آستانه) خطابه ی آسان در امید
وطن کجاست که آواز آشنای تو چنین دور می نماید؟
امید کجاست
تا خود
جهان
به قرار
بازآید؟
هان، سنجیده باش
که نومیدان را معادی مقدر نیست.................

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر