روز کاری شده و بابا باید بره سرکار کورش هم رفته زنگ زده به راستین که ما رفتیم یزد و کل خبرا اینه و اینه
2شنبه می ریم هشتگرد عید دیدنی قبلش دایی مرتضا رو می بینیم خونه ی مادرجون عید دیدنی رو از خونه ی دایی ذوالفقار شروع می کنیم امیرعلی و آجی خوشگلش سارا چه مغولی شده برای خودش
مادرجون خونه است خاله دوشو رفته سرکار و خاله آرزو تصمیم گرفته بره شمال با کی شاید مجید و ام البنین
مانده و ستایش ویلدا که خیلی وروجک تر شده اینم جدیدترین عکس اراذل خانواده سلیمانی
چرا نوشتم اراذل و فقط عکس يلداجونمو گذاشتم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر