۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

بعد از کلي تاخير

امروز 30 فروردین سال 90 و سه شنبه است کورش رفته مدرسه و من دراز کش دارم اینارو تایپ می کنم آخرای سال پیش شیرین ننه رفت پیش ننه ایران
لیلا رفت ترکیه و یه ماشین زرد خوشگل برای کورش آورد که همون روز اول موند زیر تنش و چرخش شکست بچه عذاب وجدان داشت که باید به لیلا بگم دیگه هیچی برام نخره آخه من ماشینو شکستم

بعد از ختم و چند روز موندن تو هشتگرد برگشتیم و مشغول خونه تکونی، کورش برای عیدی یه دوچرخه دنده ایی گرفت بزرگ بود و سخت برای همین تو اولین فرصت یه کمک براش دست و پا کردن تا راه بیفته بعد از اولین بار که دوچرخه رو دید و خوشش نیومد حالا سه دور می چرخه و حالشو می بره اونم دور پیست پارک خانواده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر