قبل از اون خونه ی دایی خلیل و دایی مرتضا و محسن و مهدی هم رفته بودیم
مینو، خوشگل فامیل داریوش یه حرف حسابی زد به این داریوش که هیچ تو عمرش نشنیده بود
داریوش: مینوی ناقلا
مینو هم با بغض و غضب : خودتی خودتی
اونم نه یه بار که چندبار
تازه پای بچه رو گذاشتن زیر چرخ و دادش رفت هوا بعد از کلی عشوه گری برای مامانش خنده می کرد و تازه افتاده بود دنبال ما خونه ی عمو مهدی
من که شخصن عاشقشم
مینو، خوشگل فامیل داریوش یه حرف حسابی زد به این داریوش که هیچ تو عمرش نشنیده بود
داریوش: مینوی ناقلا
مینو هم با بغض و غضب : خودتی خودتی
اونم نه یه بار که چندبار
تازه پای بچه رو گذاشتن زیر چرخ و دادش رفت هوا بعد از کلی عشوه گری برای مامانش خنده می کرد و تازه افتاده بود دنبال ما خونه ی عمو مهدی
من که شخصن عاشقشم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر