۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه

پدرجون مريض مي شود

خوب نيست که پدرجون آدم مريض بشه ولي خوبه که فاميلاي آدم بيان خونشون
يکشنبه است که پدرجونو مي برن دکتر و قرار مي شه عملش کنن و اين يعني عمو و زنعمو کار دارن و بچه ها مي آن خونه ما
يعني يه بازي و کلي شر و يه عالمه سروصدا
بابا مي ره دنبال بچه ها و مي آرتشون خونه ولي کورش مدرسه است انتظار يه دو ساعتي طول مي کشه ولي با اومدن کورش خونه و بازي جون مي گيره تا شب ساعت 9 فقط همين يه کاره
نيما نوک زبوني حرف مي زنه خيلي شيرين يگانه مشق مي نويسه چقدر تميز کيميا نيست پرفسورکلاس زبان داره
حياط مي ريم و عمله مي شن و آجر مي چينن و گل درست مي کنن و به قول يگانه:پدرجون مريضه ما بايد کاراشو انجام بديم
داريوش با اين فاميل جديدترش خيلي حال مي کنه رفته و از مهد( دزديده) اورده و تو راه براش لري خونده از گروه رستاک
سه باري تا پدرجون بياد اومدن اينجا با هم شيطوني کردن کارگر شدن و عملگي کردن خلاصه خوش گذروندن چه جور
25 مهر پدرجون ترخيص شده و حالا تا برنامه بعدي گردهمايي کي باشه 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر