۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه

مدرسه و صد البته مشق

زود خوابيدن وبه موقع بيدارشدن ومشق نوشتن و مراقب مداد و دفتر بودن
بله مدرسه ديگه واقعن شروع شده شنبه تا چهارشنبه با 5 تا کتاب و 3تا دفتر يه کيف سنگين با تغذيه و مدادرنگي و ليوان ...
تميز مي نويسه و خب خدا پدرشو بيامرزه اين خانم ميربزرگي گفته مي تونن با مدادقرمز خط فاصله بذارن که کورش کلي استقبال کرده و سه خط که همش مي شه 24 تا حرف با خط فاصله هاي بزرگ و آخر هرسه خط هم گل مي کشه و مي گه خانم گفته
وقتي قراره (ر) بنويسه زده کتابو سوراخ کرده و وقتي براي باباش تعريف مي کنه (بابا امروز درسمون انقد سخت بود همه کتاباشونو پاره کردن)حرفي از اون پاره شدن کتاب خودش نميزنه
کتابا نازک دفترا به دردنخور پاکن ها اصلن تميز نمي کنن بدتر کلافه هم مي شن بايد يه فکري براش کنم 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر