۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه

يلدا آجي مي شود

بابا داريوش با خاله روي پايان نامه کار مي کنه پس مي ريم خونه خاله و خندان و يلدا هم مي آن پس مي ريم پارک و روداري و بازي و مراقبت کوروش از آجي
داريوش:مگه يلدا فاميل ماست که سوار ماشين ما شده
يلدا:بله هيچي نگو اعصابم خورد مي شه
کورش:بابا به يلدا هيچي نگو والا من ناراحت مي شم اون اجي منه
داريوش: يعني دختر خوبيه ببريمش
يلداسرش پايينه خوب گوش مي ده و مي گه: بله ببريد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر