۱۳۹۰ خرداد ۲۸, شنبه

کورش خيس، لخت

با خاله ها می ریم فشند به عشق توت، مامان از همه بیشتر دلش می خواد که یه درخت توت گیر بیاره و توت از شاخه بخوره دریغ از یه توت رسیده اینجا سرده و توت هنوز نرسیده


منم می افتم تو آب و لباس ام خیس خالی می شه بعد مجبور می شم جلوی آفتاب بشینم تا یه جورایی خشک بشم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر