پدر جون وقتي چابهار کار مي کرده دو تا چمدون با خودش آورده يکي قرمز و يکي مشکي قرمزه سهم کوروشه تا همين چند وقته توش کلي خرت و پرت ريخته بوديم و گذاشته بوديمش بالاي کمد
چند روزيه گير داده که مي خواد بره چندروزي خونه خاله اش مسافرت
چمدونو آورده بيرون و تو فکر که چي بريزم توش و کي برم
فعلن که نمي شه تا ماه رمضون تموم شه بعد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر