۱۳۹۰ شهریور ۵, شنبه

بعد از مدتها

هیچی بدتر از این نیست که متوقف شده باشی حتا تو یه محیط مجازی

این کمر درد باعث شده نتونم پشت کامپیوتر بشینم حالا بعد از چند ماه موندم چه اتفاقایی افتاده مهمترینش اومدن مهمون خارجی مون بوده مایک دوست لیلا از نیوزیلند اومده اون سر دنیا
قبل از اومدنش هر روز کورش می اومد و می گفت مثلن یه هفته مونده ، دو روز دیگه ، این پنجشنبه
همه این روزها گذشت و مایک اومد اولش یه جورایی غافلگیرمون کرد ما فکر می کردیم شب می آد ولی صبحی با لیلا پشت در بودن
يه کوله ی خیلی بزرگ داشت که مجبور شد برای کادوی کورش همه شو خالی کنه کادوی کورش یه حشره ی چوبی بود که باید سرهمش می کردی
کورش همون اول ساختش و مایک و بوسید بابت کادوش
اینم حشره ی نیوزیلندی که مایک اسمشو گفت و ما یادمون نیست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر