چهارشنبه است که خاله شب می آد پیشمون با موبایل عمو مهرداد حالی می کنه یه بازی داره که عاشقشه و اون بازی رو کامپیوتر خونه ی خاله که ازش دل نمی کنه
خاله هم براش از کتابفروشی مدادشمعی و تراش و جامدادی خریده که با خودش قرار گذاشته این تراشو می برم مدرسه مداد شمعی هارو نمی دم یلدا
خاله رو می رسونیم مدرسه اونم چه مدرسه ایی؟ دبستان علوی روستای سعیدآباد
تو هشتگرد گیر داده که شما چرا دنبال خونه می گردید می خواهید چی بخرید
داریوش توضیح می ده و اونم می گه: خودم بزرگ می شم و یه خونه براتون می سازم که شما برید توش زندگی کنید
شب هم خونه ی خاله و بازی مورد علاقه و یه خواب خوب
بازم می آم پیشت خاله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر