هفته ی مریضی تموم شد تو خونه ی ما تموم شده داریوش فقط معده درد داره و کورش خیلی بهتر شده شب یلدا تو خونه می مونیم تولد یلدا همین روزه ولی کادوش می مونه برای پنجشنبه

ننه رو می بریم دکتر و چند ساعتی بیمارستان می خوابه همه هستن خاله آرزو سالگرد ازدواجش رسیده خیلی زود گذشت و این عمو مهرداد خیلی فامیل شده باما
یلدا از دیدن خونه سازیهایی که براش خریدیم ذوق کرده ولی همه ی برچسباشو کنده و ریخته زمین شب اونجاییم و صبح برمی گردیم
کورش: اصلن نمی مونیم می دونم که نمی مونیم (همه ی این صحبتها یه زیرلایه هم داره همون که می گه بمونیم )
خاله ش هم مقصره :کورش پاتو بکوب زمین بگو می خوام بمونم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر