۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

فریباجون

زمان با سرعت باور نکردنی داره می ره و همین خاطرات که ثبتشون می کنی برات می مونن همین خوشی ها همین دوستی ها
یکی از اون خوب ترینهاش برای کورش بودن تو مهدشادان بود بعضی روزا اشتیاقی که برای موندن پیش دوستاش داشت از خونه اومدن بیشتر بود و خوبتر اون موقعی بود که یه برچسب هم توی کیفش بود و باید زودتر می رسید و می چسبوند به کمدی دری پنجره ایی... خب کی اینو بهت داد
فریباجون و این جون گفتن با شور و شعف بود اون برچسب بهترین خاطراتو و دوستی هارو با خودش داشت
خلاصه که زمان گذشت و این دوستیها ...یعنی تموم؟!
براش آرزوی بهترین هارو می کنم کورش خیلی دوسش داشت فریباجون هم خیلی کورشو دوست داشت ازش خواستم تا با کورش یه عکس بندازه با خوشحالی قبول کرد امیدوارم هرجا هست خوش باشه
کورش تا کی بشه دوباره ببینیش!؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر