۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

همه چی تو عقلمه!

داریم می ریم اسکوتر سواری که بابا ازمون می خواد تا بگیم این آهنگی رو که پخش می شه کِی برای اولین بار شنیدیم
دارم فکر می کنم این کودم آهنگه که می گه: من می دونم اینو اولین بار الیگودرز گوش دادیم این حرفو گفتن همانا و تعریف و تمجید ما هم همانا آفرین چه پسر با هوشی داریم
آفرین به تو که یادت مونده
با حالت جدی که به خودش گرفته می گه :آره بابا من همیه اینارو می سپارم به عقلم
قربون عقلش بشم تمام مسیر مسافرتو یادشه اول من کیسه خوابو بردم حیاط و بعد سوار شدیم و بعد رفتیم دلیجان و....
حالا می خواهیم بدونیم خاطرات بد هم یادش مونده
بابا چی تو مسافرت اذیتت کرد بهت بد گذشت
من شب خوابم نمی برد می دونی چرا چون روز خوابیده بودم شب خوابم نبرد
دیگه چی؟
آره بابا من ناراحت شدم تموم شب خوابم نبرد تو الیگودرز....
یادش نیست که افتاده تو آب بعد که داریوش جریانو می گه
آره بابا من که نمی خواستم بیفتم چون کوچولوام این جوری شد
حالا می دونم که با پر کردن لحظه هاش با خوشی اون چندتا لکه از بین می ره
اینم یه عکس با دختر لر تو موزه فلک الافلاک

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر