۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه

قول مادری به پسرش

یکشنبه کلاس جوانه ها این اولین کلاس کورش تو تابستونه با کلی بچه که یکی به قول خودش الکی گریه می کرده یکی استفراغ کرده و یکی هم اسمش سوگله کلاس دوم دو ساعت بعد ژیمناستیک تو سالن ورزشه ولی همین که تموم می شه و می بینمش داره گریه می کنه مربی می گه نمی دونم چی شده امروز اصلن حال نداشت


چرا گریه می کنی من که قول دادم بیام و سرقولم هم موندم

آخه اگه می باختم اون حق داشت گلدونهایی که برام کادو داده پس بگیره

ولی من به قولم عمل کردم

کلاس نقاشی هم خوبه همین طور سفال که آدم برفی درست کرده ولی خب دیگه کلاس ژیمناستیک نمی رم این از روز دوشنبه آوازش بلند شده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر