۱۳۸۹ فروردین ۱, یکشنبه

دهنت یه جوری می شه!

موقع خرید های سال نو که می شه خدا به داد من برسه که باید با این دوتا مخالف خون برم بیرون برای خرید! داریوش که می گه از همین مغازه اولی بخر بریم و کورشم تموم بهونه اش اینه که خسته شدم و کی تموم می شه ولی امسال چه گل پسرایی شدن این دوتا اونکه تموم توپخونه رو می گردیم و نه از خستگی خبری هست نه از بریم و بریم؟!
اینم یکی هم خوب می خواهی بریم جای دیگه ببینیم چه خبره می دونم ملاحظه ی منو می کنه
ولی خب امسال هم بی معرکه نمی گذره و از کوره در می ره داریوش رو می گم از دست سوراخ تنگ کمربند نالانه یا از دست کورش که کم مونده مهره ها رو ولو کنه تو مغازه خرازی که من سروته خریدو هم می یارم و راه می افتیم تمام مسیر بالای 80 دفعه گفته ببخشید من از عذاب وجدان دارم می میرم و از طرف داریوش هم هیچ بهونه ایی پذیرفته نیست!؟
رسیدیم تو ماشین که می گم زیاده رویی کردی همیشه این آشتی کنون از همین جا شروع می شه اون در گوش باباش پچ پچ می کنه و لباسشو می گیره و من خون خونمو می خوره که بابا این چه بساطیه من با شما دارم دعواهاتون برای منه خوش خوشونتون برای خودتون
در دوستی باز شده و آقا کورش از جاش تو صندلی عقب کله ایی جلو آورده و میگه: بابا وقتی عصبانی می شی و دعوام می کنی دهنت یه جوری می شه چه جوری؟ یه جوری که بده دیگه!
و این تموم اون حرف منه به داریوش که نذار به اینجا بکشه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر