۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

تنها در خانه ی خاله

قرارگذاشته هم با خاله آرزو بره مهمونی، هم بمونه شب پیش اونها!(این قرار گذاشتن کار خودشه) البته که من و داریوش موافق نیستیم ولی زنگ زده که مامان تو رو خدا(اینو تازه یادگرفته) بذار شب اینجا بمونم فردا صب می آم هرچی دلیل براش می آرم قبول نمی کنه و با دلخوری رفته تا من از باباش اجازه براش بگیرم داریوش نظرش اینکه بذار بمونه داره بزرگ می شه و این اولشه؟!
ولی راهشو من پیدا می کنم: وقتی خاله دوشو می آد خونه، می گم بهش زنگ بزن بگو من اومدم تو نیستی و این تلفن کافیه تا بچه احساس بدی بهش دست بده و با خاله آرزو نه بره مهمونی نه بمونه پیشش!

تو گل کی هستی؟
فقط مامان و بابا
بعد از چند ثانیه خاله آرزو و خاله دوشو
***شب نمونده ولی هم فیلمای بازیشو جا گذاشته هم پاترول قرمزشو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر