ولی داریوش هم نتونسته بره و یه ساعت بعد اومده که راهها بسته است و خب چی بهتر از این که بریم برف پارو کردن و اینم شیطنت کورش که سر پلاک ماشین چه بلایی آورده
( تازه یاد گرفته که پلاک ماشین رو از حفظ بگه) یادش بخیر که کوچیک بود و دونه دونه هر ماشینی رد می شد می گفت يرايد، پژو، زانتيا...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر