۱۳۸۹ اسفند ۵, پنجشنبه

بازم برف

شنبه است و صبح فهمیدیم که برف باریده اونم تمام شب رو خب مدرسه ها که تعطیل
ولی داریوش هم نتونسته بره و یه ساعت بعد اومده که راهها بسته است و خب چی بهتر از این که بریم برف پارو کردن و اینم شیطنت کورش که سر پلاک ماشین چه بلایی آورده
( تازه یاد گرفته که پلاک ماشین رو از حفظ بگه) یادش بخیر که کوچیک بود و دونه دونه هر ماشینی رد می شد می گفت يرايد، پژو، زانتيا...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر