۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

غش غش خنده و قانقولی


قارداش این تیکه کلام آقامهدی بابای فائزه است دیگه این آخریها کورش هم صداش می کنه قارداشداریم بدمینتون بازی می کنیم که میگه مامان تو هم بگو یا ابالفضل
چرا مامان؟ آخه قارداش اینجوری می گفت و ما می خندیدیم
یا ابالفضل، یا هندونه، یا توپ
همه ی این کلمه ها یکسری قاه قاه و خنده و هرهر و نیشخند و لبخند و خلاصه شادی داشت صداش هنوز توی گوشمه
این وسط قانقولی هم شده داستانی این اسمو نمی دونم کی روش گذاشته از بس شکمو شده این جوجه وقتی می خوره صداش درنمی آد ولی وای به حالت اگه ببینه چیزی می خوری و بهش نمی دی ونگی راه می اندازه که نگو و نپرس این وسط از همه می ترسه الا عمو یداله
|*
خب کورش خوش گذشت
نه اصلنم خوش نگذشت
آخه چرا؟
جوابی نمی ده این جواب وقتیه که سوار ماشین شدیم و آونقدر خسته است که می خواد زار بزنه
خب نگفتی خوش گذشت یا نه؟
آره خیلی خوب بود کلی کیف کردم کی می رییم باغ!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر