۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

باید امروز برم مهد!

از شنبه 11 اردیبهشت مریض شده یه جور ویروس که از بالا و پایین می ریزه بیرون دیگه مهد هم تعطیل شده یه جورایی
امروز دوشنبه است ساعت 3 بعدازظهره که تلفن زنگ می زنه
کورش چرا نیومده بود
آوا تویی کجا قرار بود بیاد
مهد دیگه (این حتمن آوا نیست،باید یکی از بچه های مهد باشه خب ایلیاست که زنگ زده)
مریض شده و حالا هم خوابه مامانت اونجاست (گوشی رو می ده به مامانش)
پرستو شمایی
نه من مامان راستین هستم شماره رو خود کورش داده بود
اوه بله خوشحالم که زنگ زدید.....
.....
این مکالمه اونقدری ادامه داره تا کورش بیدار شه
راستین چه خوب که زنگ زدی
مواظب خودت و آبجی کوچولوت باش تا مریض نشه ***عکس:راستین- کورش- محمدرضا
....
....
چه دوست با معرفتیه این راستین زنگ زده تا حال کورشو بپرسه و حالا با این مریضی وقتی صب باز هم آماده ی رفتن نیست می گه: مامان به خاطر راستین باید می رفتم آخه اون زنگ زده بود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر